از جاده های غربت تا شهر آرزوها
از قصه وافسانه تا حقیقت عشق و وفا
با پاهای برهنه از رویاها
با دستانی تهی از مهربانی ها
تنها بشوق به تو رسیدن
تنها به بهانه درآغوش کشیدن
چشم برهم ننهادم
از باد وطوفان حادثه ها هرگز نهراسیدم
دریغا با تمام امیدهایم
بی آنکه ترا شناسم
درغروب آرزوها به تو رسیدم
اکنون در پیله غم واندوه
امید و رویاهایم را
درخلوت وتنهایی هزاران بار بوسیده ام
تو ای کابوس دیرینم
درخواب وبیداری دگربار از تو به خود رسیده ام.
س.آ
ماه: ژانویه 2021
سکوت تلخ
میان عشق وباهم بودن
مهربانی رنگ فریب دارد
ساعت بردیوار گردشی زیبا و نجیب دارد
گاه در نگاه غیر همه چیز آرام و زیباست
بیچاره دل دربند صبوری زخمها از حبیب دارد
پرنده درون قفس نغمه خوان پرواز است
به دستان آب ودانه شاید عادت عجیب دارد.
س.آ