پیش از آنکه خاک شوم
پیش تر از آنکه ازخاک برآیم
آلوده بدامن تو
خاک شدم
قصه غریبی ست
او میداند
فاصله ها رویای آسمانهاست
آنگاه سیبی
تنها برای غربت من
زان درخت هوش کهن فرو افتاد
هنوز
وسوسه ها را دوست میدارم
پنجره ای ست
بخلوت اندیشه های عریان
با تو که باشم
خاک بهشت من است
حتی با تکریم
دُردانه
فرشته فاتح عبادت
آن یگانه مغضوب!