وقتی قلم میرقصد بر سطوح کاغذهای آرامش
چه افسونگری است این بیشه زار خیال
نقش واژه ها انعکاس تابش نور خورشید است
در غروب مرگ رویاها
سایه ها میدانند وسعت تنهایی دشت خیال را
ای اسب سرکش شور واحساس
خانه در انتظار کوچ پرستوهای مهاجر
بسالیان بیاد نشسته است
دلتنگی های لرزان بر برگهای سفید
فریاد میبرند ازدحام کوچه های خوشبختی را
ایمان بیاوریم بشارت بهار را
در رویش سبز دگرباره آرزوها.
س . آ