ظهر داغ تابستان و آوای جیرجیرکها
هوا دم کرده
نه نسیم و نه باد ملایم دریا
نفس ها آتشی فروزان
تب کرده چمن وباغ وگلستان
ظهر داغ تابستان
یاد آور وداع تلخ یاران و رفیقان
ننگ تان باد ای دژخیمان
هزاران کبوتر شاد پرواز و آزادی
غلطیده در خون سرخشان
در آن شوم تابستان
بهر تابستان یادها مرا زان مرغان عاشق
سرخ خونشان چراغ راه این تیره زندان.