خروش رنجبران

عرشیان چرا چشم و گوشتان کر وکوراست چنان
کجا شد آن همه لاف وگزاف
زمهر ولطف خدایان
چشمه های آب حیات خشکیده از زمین وزمان
این خون محرومان است که میجوشد کران تا کران
بنام دین وایمان سفره ها خالی از آب ونان
لعن ونفرین خلقها براین فریب و فریبکاران
سینه ها پر از درد وهرمان
تاچند ظلم وستم اهریمنان
یکی از عصای جادوی موسی میگفت
آن دگر از شق القمر و معجزه خدای آسمان میگفت
بنگر کنون چگونه بنام آنان ظلم میروید بهر ایمان
وای برحالتان آندم که خلق بخروشد
خونهای پاک شهیدان چون سیل بجوشد
دیر نیست بانگ شور آزادی از سینه رنجبران
تا خورشید آزادی بدرخشد بر این ملک ویران.

س.آ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *