اینروزها چند دلگیر وافسرده ترینم
ازین قفس ریا وفریب سخت غمگینم
دلم از شعله سوزان این روزان سیاه
بسی خونین است و دربند غم اسیرم
بانگ دردم و بغضی غریب در سینه دارم
بر پرنده گان زاده قفس از آزادی چه بگویم
از آسمان وپرواز یاد نیست ایدل زخمین
نفرین براین قفس اندیشه از آئینه ها شرمگینم.
س.آ