آینه

در سوگ تو میگریم
پیش از آنکه در خاک شوم
تا بچشمانت چشم شدم
سراسر وحشت وترس شدم
آری کنون در نگاه تو
همچون نگاه آینه
در سوگ آشنا میگریم
دردا بماتم امید نشسته ام
ای نگاه بهت پریشان
کس نمیداند
چه سخن ها باتو کرده ام
خاکسترم و خاکم کنید
زین بیش مرا هیچ نبود
مگر شاید
دلتنگی های دلی تنها
شاید
برای رخ در آینه چشمانت !
آنگاه که بمن رسیده باشی .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *